۱۳۸۴/۱۰/۰۲

كاشانه‌ی عبدالله نوری، منزلگاهی برای اندیشیدن

چهره‌ی تكیده‌ی "عبدالله نوری" نخستین چیزی بود كه در بدو ورود به منزلش، توجهم را جلب كرد. چند سالی بود كه او را از نزدیك ندیده بودم. غم سنگین جوانمرگی برادر، صورتش را فرو تراشیده بود. با خوشرویی تمام، پیش پای ما بلند شد و ورودمان را خوش‌آمد گفت. انصاری‌راد، رییس كمیسیون اصل نود مجلس ششم چند قدم آنسوتر نشسته بود. سالن، چندان شلوغ نبود. با فرا رسیدن ساعت 8 شامگاه، عبدالله نوری، خود، خواندن دعای كمیل را آغاز كرد. چنان سوز و گدازی در زمزمه‌اش نهفته بود كه آه از نهاد هر پاكدلی برمی‌آورد. هنگامی كه بدانجا رسید كه «خدایا! و آنگاه كه مرا به زندان انداختی ...»، بغضش تركید و اشك از چشمانش جاری شد. بی‌اختیار به یاد امام چهارم شیعیان، امام سجاد، افتادم. چهره‌های مختلف سیاسی، یكی‌یكی از راه می‌رسیدند و در گوشه‌ای از مجلس جا می‌گرفتند. یوسفی اشكوری، عطریانفر و قُبه، صفدر حسینی، مهندس توسلی، آقاجری، نعمت احمدی و برخی دیگر در جلسه حضور به هم رساندند. زیدآبادی هم تنها چند دقیقه ایستاد و جلسه را ترك كرد. كم‌كم فضای اندك سالن پر می‌شد تا اینكه علیزاده از دكتر آقاجری دعوت كرد خطابه‌ی خود را آغاز كند.

آقاجری قرار بود دنباله‌ی مبحث جلسه‌ی یك ماه پیش را دنبال كند اما تحولات پشت پرده‌ی چند هفته‌ی اخیر، مسیر سخنان او را دگرگون كرد. زمزمه‌ای در گوشم بود كه تعجب‌زده، از ارتباط مباحث این جلسه و جلسه‌ی پیشین می‌پرسید. جلسه، بجای بررسیدن موضوعی علمی-فكری به یك سمفونی سیاسی تبدیل شده بود. گویی قرار بود كه خطابه‌ی سخنران و تركیب شركت‌كنندگان، پیامی را منتقل كند، هدفی كه با موفقیت تمام به سرانجام رسید. عكس‌های گرفته شده از این مراسم فردا در پیام ایرانیان منتشر خواهد شد.

● احكام تأسیسی، احكام تأییدی
دكتر آقاجری در تشریح موقعیت عقل و دین نسبت به یكدیگر، به تاریخی بودن برخی از احكام دینی اشاره كرد: احكامی كه در اسلام وجود دارد به دو گروه تقسیم می شود، احكام "تأسیسی" و احكام "تأییدی" یا "امضایی". بدین معنا كه در پاره‌ای احكام شرعی، همان سنتِ جاری در میان جامعه‌ی عرب جاهل بدوی، تأیید شده و به صورت حكمی دینی در آمده است، این احكام، تاییدی یا امضایی هستند اما در مورد پاره‌ای دیگر از احكام، حكمی تازه و نوظهور عرضه شده است، چنین احكامی تأسیسی هستند. از سوی دیگر علت وضع احكام نیز یكسان نیست. پاره‌ای احكام، "علت‌محور" هستند و پاره‌ی دیگر "مصلحت‌محور". مثلاً اگر علت ممنوع ساختن نوشیدن شراب، مستی و سُكرآوری آن دانسته شود پس اگر كسی با نوشیدن شراب، دچار چنین حالتی نشود اجرای این حكم از دوش او برداشته می‌شود، این وضعیت "علت‌محور" در وضع یك حكم است اما اگر علت وضع این حكم، وجود "مصلحت" باشد، اجرا یا توقف اجرای یك حكم به وجود آن مصلحت باز می‌گردد. فزون بر این، می‌توان اجرای پاره‌ای احكام را به حاكمیت پیامبر یا امام معصوم، موكول كرد چنان كه برخی از فرقه‌های مذهبی و شیعی چنین اعتقادی دارند. چنین رویكردی البته راه را برای نوعی سكولاریزم باز می‌كند.

● سیالیت رابطه‌ی عقل‌تاریخی و دین‌تاریخی
دكتر آقاجری، وجود احكام امضایی را نشانه‌ای از تأثیر زمان و مكان ظهور اسلام در تعریف احكام دینی بر شمرد و افزود: در همان زمان كه اسلام در میان جامعه‌ی بدوی اعراب ظهور كرد، این جامعه قرن‌ها از تمدن‌های ایران و هند و چین عقب بود. پس طبیعی‌ست كه اگر اسلام در سرزمین‌های چون ایران و هند ظهور می‌كرد ما با احكامی متفاوت روبرو بودیم. مثلاً اینكه زنده-به-گور كردن دختران در اسلام نكوهش شده، حكایت از رواج چنین رفتاری در جامعه‌ی آن روزگار عرب دارد در حالیكه اگر اسلام در ایران پدید آمده بود اصولاً چنین مسأله‌ای موضوعیت نداشت كه حكمی در مورد آن شكل بگیرد. مسأله‌ی برده‌داری نیز درست اینگونه است. او به مسأله اجتهاد اشاره كرد و گفت: اجتهاد درست به همین دلیل شكل گرفته كه بتواند متن مقدس را با عقل‌تاریخی و رشد‌یافته بازخوانی كند و تكلیف خود را با دین و احكام آن روشن كند. هیچ دلیلی وجود ندارد كه ما به عقل‌تاریخی گذشتگان خود باور داشته باشیم و دستاوردهای فكری آنها را معیار و مبنا بگیریم؛ این عین جمود و ایستایی‌ست. مگر می‌توان ادعا كرد اكنون كه جامعه‌ای، از لحاظ فهم و عقل و تمدن، قرن‌ها از مردمان پیشین، جلوتر است كل این مسیر را به اشتباه پیموده و ناگزیر باید به باورهای گذشتگان و فرآورده‌های عقلی و فكری آنان بازگردد؟ این موضوع هم در مورد فهم و درك احكام دینی با توجه به گستره‌ی جغرافیایی محل ظهور و تفاوت‌های سرزمینی و تمدنی صادق است و هم در مورد دگرگونی نگرش‌هایی كه در گذر زمان با رشد عقل و فهم بشری پدید می‌آید.

● سه گونه مواجهه با نسبت دین و سیاست
آقاجری در جلسه‌ی پیشین، مواجهان با نسبت دین و سیاست را به سه گروه مشخص تقسیم كرده بود. نخست تطبیق‌محوران كه دین را بر فراز هر جایگاهی می‌نشانند و در پی انطباق قوانین جاری و سیاسی با احكام فقهی و شرعی هستند. دوم تلفیق‌محوران كه به جایگاه مصلحت در اداره‌ی امور كشور باور دارند و بنا به ضرورت دین یا سیاست را در جایگاه بالادست می‌نشانند، از این دیدگاه جمهوری اسلامی نظامی تلفیقی‌ست. سوم توفیق‌محوران كه اگرچه به جمهوری دینی معتقد نیستند اما جمهوری دینداران را باور دارند و در پی برپایی چنین اسلوبی هستند. حكومت آمریكا نمونه‌ای از برپایی جمهوری دینداران است. [1]

● هسته‌ی دین
آقاجری هسته‌ی سخت دین را ایمان دانست: ایمان و عقل دو جنس هستند. دست‌كم در این ساحت‌هایی كه ما گفتگو می‌كنیم ایمان و عقل از یك جنس نیستند. ایمان از جنس عشق و ارادت است و نسبتی با عقل ندارد. بنابراین به‌ناچار باید نسبت میان وحی و متن مقدس به عنوان آموزه‌هایی كه شاكله‌ی دین را می‌سازد با عقل به عنوان ابراز بشر برای فهم فضای پیرامون روشن شود. او در پاسخ به این پرسش كه آیا خاتمیت پیامبر به معنای بلوغ فكری و عقلی انسان و بی‌نیازی او به وحی است پاسخ گفت: عقل هیچ‌گاه بی‌نیاز از وحی نیست. (صدای احسنت یكی از علمای حاضر در مجلس در این لحظه برخاست). عقل از معناآفرینی برای جهان عاجز است. وحی، ساحتی ورای عقل دارد. نه ساحتی تاریخی بلكه ساحتی فراعقلی. وحی، عقل را در رازگشایی از جهان هستی و مسائلی نیز ایمان و مرگ و تفسیر هستی یاری می‌دهد. بنابراین، خاتمیت پیامبر به معنای نقطه‌ی پایان نیاز عقل انسانی به وحی خدایی نیست. بلكه اكنون شیوه‌ی بازخوانی و فهم و درك پیام وحی است كه همچنان مسأله است. اصولاً دین از جایی آغاز می‌‏شود كه پای عقلی قدرت رفتن ندارد و حقیقت دین در جایی است كه فراعقلی است و بشر، اگر وحی را فرو بگذارد و تنها به عقل تكیه كند تا قیامت بدان نخواهد رسید.

● نقش اخلاق
آقاجری دین را به اعتقادات، احكام و اخلاق تقسیم كرد: در صدر اسلام میان این سه بخش توازنی شكل گرفته بود بدین معنا كه دین در احكام خلاصه نمی‌شد و دو بخش دیگر نیز به همان میزان در كانون توجه بودند اما به تدریج این توزان بر هم خورد و بعد فقهی اسلامی كه به احكام می‌پردازد بر دیگر ابعاد، چیره شد. اگر در صدر اسلام و حتی تا چند قرن بعد از "عالم اسلامی" نام برده می‌شد در ذهن افراد فردی فقیه یا ریاضی‌دان یا فیلسوف یا منجم یا حتی عارف نقش می‌بست اما اكنون، عالم اسلامی به معنای "فقیه"‌ و "متخصص احكام" فهمیده می‌شود. او بر تقویت بعد اخلاقی دین تأكید كرد و آن را دستمایه‌ی استقرار مبنایی برای تعامل بخش‌های مختلف جامعه دانست. آقاجری ادامه داد: تكلیف، اساس هسته‌ی سخت دین به حساب می‌‏آید. اخلاق هم تكلیف‌محور است. اگر قراردادی میان ما تنظیم شد و ما بدان پایبند شدیم این به معنای اخلاق نیست. این قرارداد است و قانون و قرارداد، حق‌محور است نه تكلیف‌محور. نكوهش دزدی و دروغگویی چیزی نیست كه به عنوان قرارداد میان ما جاری باشد بلكه تكلیفی‌ست كه اخلاق بر دوش ما نهاده. آقاجری اشاره‌ای نكرد حال كه باید بُعد اخلاقی دین را تقویت كرد مبنای اخلاق دینی چیست؟ آیا اخلاق،‌ تعریف‌كردنی‌ست یا تشخیص‌دادنی؟ و اگر تعریف‌كردنی‌ست چه كسی قرار است آن را تعریف كند؟ و اگر تشخیص‌دادنی‌ست معیار و مبنا برای فهم و درك و كشف آن چیست؟ كف این اخلاق كجاست؟ آیا كف اخلاق جهان-بشری‌ست؟ و اگر چنین است چگونه می‌توان نسبت میان مبانی اخلاقی در ادیان مختلف را برقرار كرد. [2]

پی‌نوشت:
● متن منتشر شده‌ی سخنان دكتر آقاجری در جلسه‌ی منزل عبدالله نوری

پانوشت‌ها:
1- این جمله از نگارنده است.
2- آنچه صاحب این قلم به عنوان پرسش‌های پایانی از دكتر آقاجری در این نوشتار آورده است به مباحث مطرح شده در هر دو جلسه باز می‌گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!