روزگاري نه چندان دور حجاريان پرونده در دست به اتاق هاشمي رفت تا طرحي را كه در مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري تهيه كرده بود به وي ارائه كند. واكنش هاشمي اما سردتر از آن بود كه حجاريان گمان ميكرد. از پله ها كه پائين ميآمد به كسي ميانديشيد كه اين خطوط نقش شده بر كاغذ را در صحن اجتماع ايران عملي كند. آن طرح پروژه توسعه سياسي براي حفظ و تداوم نظام بود.
چند صباحي گذشت اما موسوي تقاضاها را با نامهاي چند خطي در آن پائيز دلگير سال 75 بيپاسخ گذاشت و سه ماهي گذشت تا خاتمي لبخند به لب و مشورت كرده با رهبر كانديداي رياست جمهوري شود. چرخ گردون اما در اين سالها شعبده ها كرد و از پرده رازهائي برون افتاد كه پيش از اين مجالش نبود كه نيازي به تكرار داستان ملالانگيزش نيست.
استيضاح خرم و به دنبالش استعفاي ابطحي اگر نگوئيم مهمترين ، يكي از شاخصترين تلخيهاي تن دادن به انتخابات اول اسفند است. انتخاباتي كه به حق در نوشتهاي از الپر يازده سپتامبر ايران لقب گرفت و اين تازه از نتايج سحر است. آن واقعه تمام آرايش سياسي ايران را در هم ريخت. خطاب اين استيضاح و آن استيصال منجر به استعفا اما بيش از همه بسوي « موسوي » است. بنيادگرايان مجلس كم تحملتر از متحدان سنت گراي خويش روياي انتقام دارند. نه از جنس انتقامهاي رايج سياسي رقبا از يكديگر كه خرم گفت تاوان حضورم در جمع نمايندگان متحصن را پرداخت كردم و اشتباه ميكرد. بركناري خرم تنها حامل پيامي بود براي هر آنكه قصد دارد در زورآزمائي با بنيادگرايان شركت كند. استيضاح خرم نه آنچنانكه او گفته بود محل افشاي ناگفتهها شد و نه هيجاني داشت. پرسشهاي پيش پا افتاده و دلايل ساده انگارانه نمايندگان و پاسخهاي وزير كه با عبارت « خدا شاهد است » درماندگي او را ميرساند يا هماهنگي او را با كساني كه از وي خواسته بودند زبان در كام گيرد و به تصميم والادستان گردن نهد ، بيش از هر چيز به يك نمايش شبيه بود كه هر كس بايد نقش خويش را ايفا كند تا نتيجهي از پيش تعيين شدهي مطلوب حاصل شود : خرم بايد برود تا پيام آبادگران مجلس به تمامي منتقل شود.
موسوي اما چگونه با اين پيام برخورد خواهد كرد ؟ آيا چون سال 75 و آن چند ديدار واپسين اما سرنوشت ساز كه نظرش را واژگونه كرد پا از مهلكه بيرون ميكشد ؟ آيا انتخابات رياست جمهوري ايران نيز چون شهرداري تهران دالاني است كه به جهنم ختم ميشود ؟ اگر خاتمي با ناز و عشوه و گاه اخم دلبرانه با بزرگان جناح راست كنار ميآمد موسوي اهل اين رقص پا نيست كه شخصيت سياسياش با خاتمي متفاوت است. او آموخته است كه محكم بر سر نظر خويش ( هر چه كه باشد ) پاي بفشرد. روشنترين پيامد استيضاح خرم دامن زدن به ترديد موسوي است كه او خود را و دولت خويش را در برابر ارادهي چنين مجلسي ، دست بسته و مستاصل ميبيند. اما اين تمام نقش مجلس هفتم نيست. مجلس ميتواند در شرايطي يار دولت در پيشبرد پروژه دموكراسي خواهي باشد و با تصويب قوانين دولت را در پيمودن اين راه ياري رساند. در اين ميان اما تفاوتي ميان مجلس ششم و هفتم نيست كه اولي عزم اصلاح داشت و شوراي نگهبان مانعش بود و دومي اين اراده را نيز ندارد و تنها ميتواند با تصويب قوانيني دست و پاي دولت را زنجير كند كه آنهم با واكنشي مناسب قابل تعديل است كه واكنش خاتمي و لغو سفرش به تركيه نمونه آن است. پس وجود مجلس هفتم نميتواند كاركردي منفيتر از مجموعه مجلس ششم و شوراي نگهبان داشته باشد.
تنها مانع ، گرفتاري دولت در دام راي اعتماد اوليه به وزرا يا استيضاح است. اما اين مشكل نيز راه حلي دارد كه اگرچه موقتي است اما در برابر هجوم بيصبرانه آبادگران جوان به ظاهر چارهاي جز آن نيست. در ابتداي انقلاب به دنبال اختلاف رئيسجمهور و نخستوزير وقت ( بنيصدر و رجائي ) بر سر انتخاب وزرا و به بنبست كشيده شدن اين تفاوت نظرات، رجائي مجبور شد شخصا سرپرستي چند وزراتخانه را خود بر عهده گيرد يا برخي وزارتخانهها را بدون وزير و تنها با سرپرست اداره كند كه دوران سرپرستي برخي از آنها تا خرداد 60 و فرار بنيصدر نيز ادامه يافت. حال اين راه در مقابل مهندس موسوي باز است كه اگر مجلس هفتم را مانعي در برابر همكاري وزراي كليدي كابينه خويش ميبيند از اين حربه سود جويد و وزراي كليدي دولت آينده را كه با ترشروئي مجلس هفتم مواجه ميشوند نه به نام وزير كه با حكم سرپرست وزراتخانه با همان اختيارات منصوب كند و آن حكم را تمديد كند. فراموش نكنيم هنگامي كه مجلس ششم به حقوقدانان پيشنهادي رئيس قوه قضائيه براي عضويت در شوراي نگهبان راي منفي داد و با وجود معرفي نفرات جديد اما محافظهكار از سوي آيتالله شاهرودي مجلس بر نظر منفي خويش باقي ماند، جناح راست مدد طلبيد و در نتيجه حقوقدانان مذكور با « اكثريت نسبي » برگزيده شدند ( نزديك به 60 راي ) .
ميتوان و بايد از چنين گريزگاهي براي جلوگيري از انفعال بيش از پيش نيروهاي سياسي مدد گرفت. همچنانكه كه پيش از اين نگاشتهام موسوي قرار نيست معجزهاي كند و حتي اصلاحات را قدمي به جلو برد. وظيفه او برپائي دولتي خنثي و حداكثر مقاومت در برابر هجوم محافظهكاران به دستاوردهاي اندك هشت سال گذشته است تا به جاي آنكه صدها قدم به عقب بازگرديم اندكي كمتر مجبور به عقبگرد شويم تا شايد وقتي ديگر ….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!