۱۳۹۰/۱۲/۲۳

ما و مسأله‌ی خاتمی- ۲

ملاحظات راهبردی برای آینده

پیش‌درآمد: این نوشتار، بریده و کوتاه‌شده مقاله‌ای است به نام «ملاحظات راهبردی برای آینده» که به قلم علیرضا علوی‌تبار در اوائل دور دوم ریاست‌جمهوری محمد خاتمی نگاشته شده است. توضیحات بیشتر را در اینجا بخوانید.

برای کسانی که ارتباط شخصی و نزدیکی با آقای خاتمی ندارند و انگیزه‌ها و تمایلات ایشان را نمی‌شناسند، درک و فهم و تفسیر رفتارهای ایشان گاه مشکل می‌نماید. برای این‌گونه افراد، تحلیل رفتار آقای خاتمی و پیش‌بینی مقرون به صحت آن، نیازمند ساختن «الگویی رفتاری» است. منظور از الگو، «نمایش ساده‌شده‌ای از واقعیت» است. الگوسازی برای توضیح رفتار آقای خاتمی، تنها پاسخ به یک دغدغه‌ی علمی و معرفتی نیست، بلکه در واقع یکی از ملاحظات اساسی است که باید در طراحی استراتژی مورد توجه قرار گیرد. الگوی رفتاری آقای خاتمی هم برخی از تنگناها و محدودیت‌ها را نشان می‌دهد و هم برخی فرصت‌ها را. الگوی رفتاری را باید با فرض نوع تصمیم‌گیری عقلایی طراحی کرد. برای این منظور، نخست فرض می‌کنیم که ایشان مجموعه‌ای از اولویت‌ها دارد که هدف دستیابی به آنها را دنبال می‌کند. پس از آن، محدودیت‌های موجود در تصمیم‌گیری را بررسی خواهیم کرد.

اولویت‌های آقای خاتمی به نظر این‌گونه می‌آید:
۱- پرهیز از درگیری و بحران: خاتمی به‌شدت نسبت به وقوع درگیری میان نیروهای سیاسی کشور، حساس است و می‌کوشد از هر نوع درگیری و تشنج پرهیز کند.
۲- بازسازی مشروعیت کل نظام: خاتمی خود را در مقابل نظام سیاسی کشور مسؤول می‌داند و بحران‌زدایی از آن را هدف خویش قرار می‌دهد. به‌ویژه بحران مشروعیت برای او اهمیت ویژه‌ای دارد.
۳- تغییر نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در کشور: خاتمی در برنامه‌های خود پذیرفته است که نظام تصمیم‌گیری کشور به مشکلات عدیده‌ای مبتلاست. از این رو، تلاش برای مردم‌سالارانه‌تر کردن و عقلایی‌تر کردن این نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی از اولویت‌های اوست.
۴- تشنج‌زدایی با جهان خارج: رفع درگیری‌ها و تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، کاهش فشارهای خارجی، حضور فعال‌تر در نظام بین‌الملل و به‌ویژه ارائه‌ی چهره‌ای تازه از نظام جمهوری اسلامی در ایران از اولویت‌های خاتمی است.

ترتیب اولویت‌ها نشان‌دهنده‌ی این است که خاتمی حاضر است هر یک از اولویت‌ها را برای دستیابی به اولویت مقدم‌تر قربانی نماید. خاتمی، اهداف خود را در چارچوب محدودیت‌های زیر پیگیری می‌کند:

الف. پیشینه و میراث گذشته. آقای خاتمی فردی است با پیشینه‌ی مشخص که نمی‌تواند به‌سادگی رابطه‌ی خود را با آن بگسلد و به هویت تاریخی شکل‌گرفته‌ی خود بی‌توجه باشد. پیش از هر چیز، خاتمی متعلق به جریان دینی است و در کسوت روحانی؛ از این رو راه حل‌های او به طور طبیعی تحت تأثیر باورهای دینی اش قرار دارد و رنگ و بوی دینی می‌گیرد. پس از این باید توجه داشت که خاتمی در آغاز انقلاب دست به یک انتخاب اساسی زده و از خط امام و مواضع ایشان دفاع کرده است و در زمره‌ی کسانی است که پس از انقلاب ذیل اقتدار امام خمینی قرار گرفته‌اند. علاوه بر این، خاتمی یکی از طولانی‌ترین تجربه‌ها را در درون حاکمیت پس از انقلاب داشته است که تأثیرات شخصیتی و عاطفی خود را بر او به جا گذاشته و در نقد و ارزیابی گذشته و فراتر رفتن از قواعد بازی سیاسی در ایران، محدودیت‌های ذهنی-روانی ایجاد کرده است.
ب. تقسیم واقعی قوا در کشور. اگر قدرت را در ایران به یک کیک (یا قرص نان) تشبیه کنیم، کمتر از ۵۰ درصد آن میان سه قوه (مجریه، مقننه و قضائیه) تقسیم شده است. در میان قوا نیز قوه‌ی مجریه، کمترین سهم را از کیک قدرت داراست. به علاوه مرز تقسیم قوا در ایران، غیرثابت و سیال است و بسته به وضعیت می‌تواند تغییر کند.

حضور در عرصه‌ی سیاست با هدف در اختیار گرفتن قدرت، مشارکت در اِعمال قدرت و یا تأثیرگذاری بر قدرت صورت می‌گیرد. اما این حضور سیاسی تنها یک «شکل» ندارد. در طبقه‌بندی کلی می‌توان سه گونه حضور در عرصه‌ی سیاست را از یکدیگر تفکیک کرد:

الف. حضور نظری و آموزشگاهی:
در این شکل از حضور، التزام اصلی به نظریه‌ها و چارچوب‌های نظری از یک سو و روش‌های قابل اعتماد پژوهشی از سوی دیگر است. تلاش این است که اظهارنظرها و داوری‌ها در چارچوبی صورت گیرد که عرف اهل علم آن را مقبول بپندارند. هدف عاجل سیاسی-اجتماعی از پژوهش دنبال نمی‌شود. اگرچه هر پژوهشی می‌تواند در بلندمدت و از طریق تأثیر بر نخبگان، عرصه‌ی سیاست را دگرگون سازد. اما آکادمیسین نسبت به پیامدهای ناشی از طرح دستاوردهای پژوهشی خویش نگران نیست. حضور نظری و آموزشگاهی ممکن است از نگاه عرف عمومی نوعی عدم حضور در سیاست به معنای متعارف آن تلقی کردد.

ب. حضور روشنفکرانه:
روشنفکران به طور مرسوم از حضور در دسته‌بندی‌های علمی-سیاسی پرهیز می‌کنند. البته این به معنای مشخص نبودن مواضع آنها یا بی‌طرفی‌شان نیست. آنها در مجموع با اندیشه‌های خویش به تقویت یا تضعیف جبهه‌های کلی سیاسی-فکری می‌پردازند، اما در کنش‌های مرسوم و جاری سیاسی (چانه‌زنی سیاسی، معرفی نامزد انتخاباتی، اعلام موضع در مورد مسائل روزمره‌ی سیاسی و...) مشارکت نمی‌کنند. البته در موقع بحرانی ممکن است از نگاه کلی‌نگرانه‌ی خویش دست برداشته و به رد و قبول مصادیق خاص بپردازند. در نگاه روشنفکرانه نگرش انتقادی محوریت دارد. البته نگرش انتقادی تنها نسبت به حاکمیت نیست، بلکه می‌تواند و باید مخالفان را نیز دربر بگیرد. در مقایسه با حضور آموزشگاهی که مبلغ بی‌طرفی حداکثری بود، نگاه روشنفکران مروج تعهد و مسؤولیت‌پذیری است. حضور آموزشگاهی و نظری در تمامی شرایط هم ضروری است و هم طرفداران خود را دارد. اما حضور روشنفکرانه معمولاً در دوران بحران و گذار، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

روشنفکران وقتی اهمیت پیدا می‌کنند که جامعه در آستانه‌ی تحولی بنیادین قرار گرفته باشد. روشنفکران معمولاً نوعی اصول‌گرایی را در حرکت خویش محور قرار می‌دهند. از این رو از نگاه بیرونی در مظان اتهام برج عاج‌نشینی و بی‌توجهی به واقعیت‌ها قرار دارند و البته گاهی نیز به دلیل نگاه همیشه انتقادی‌شان به نق‌زنی و منفی‌بافی متهم می‌شوند. در مقایسه با حضور آموزشگاهی، حضور روشنفکرانه مستقیم‌تر است و زودتر نتیجه می‌دهد. روشنفکران، تنها «نفوذ کردن در سیاست و اثرگذاری بر آن» را دنبال می‌کنند و نه به دست گرفتن قدرت و یا مشارکت در اِعمال آن را.

پ. حضور سیاست‌ورزانه:
سیاست‌ورزان بیش از هر چیز به پیامدهای عملی اقدامات و اظهارات خود توجه دارند. به صورت سازمانده و مدیر و یا فعال و اقدامگر در جناح‌بندی‌های سیاسی حضور دارند و پیشبرد اهداف و دیدگاه‌های یک جریان را دنبال می‌کنند. در مبادلات، چانه‌زنی‌ها، ستیزها و چالش‌های روزمره‌ی سیاسی حضور فعال دارند. کنش‌های مرسوم و جاری سیاسی (مناظره، گفت‌وگو، معرفی نامزد انتخاباتی، برگزاری جلسات حزبی و گروهی و...) عرصه‌ی اصلی فعالیت آنها است. سیاست‌ورزان، سیاست را به معنای «انتخاب از میان گزینه‌های موجود» تلقی می‌کنند. از نظر آنان سیاست به معنای نظریه‌پردازی صِرف و اظهار مداوم آرمان‌ها نیست، بلکه برداشتن گام‌های مؤثر برای تحقق بخشیدن به اهداف است. «کارایی» از نظر یک سیاست‌ورز، معیاری اساسی است. او نمی‌تواند و نباید نسبت به آن برای گزینش از میان راه‌ها و روش‌ها بی‌توجه باشد.

روشن است که میان این سه گونه حضور در سیاست، دیواری آهنین وجود ندارد. هر انسانی ممکن است در طول زمان میان این سه نوسان کرده باشد. حتی می‌توان گفت سیاستمدارانی را می‌شناسیم که کم و بیش هر سه گونه حضور را تجربه می‌کنند. مهم این است که به نوع حضور خود در سیاست، خودآگاهی داشته باشیم و الزامات و نتایج آن را بپذیریم.


پی‌نوشت:
علیرضا علوی‌تبار در ادامه‌ی این مقاله، زیر عنوان «آینده‌ی محتمل و راهکارهای ممکن» به بررسی وضعیت سیاسی اصلاح‌طلبان می‌پردازد. فشرده‌ی این قسمت نیز در ادامه در «پیام ایرانیان» منتشر خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!