۱۳۹۰/۱۱/۱۲

انتقام از آیت‌الله خمینی

واکنش اولیه‌ی من در برابر این عکس‌ها، «بهت» و «حیرت» و «ناباوری» بود. باورم نمی‌شد سی و سه سال پس از پیروزی انقلاب، رهبر و اسطوره‌ی آن، با ایده‌ای تا بدین حد ناپخته، این‌گونه بازیچه قرار گیرد. این ایده واقعاً از چه ذهنی تراوش کرده است؟ پشت آن چه پیش‌فرض یا دورنمایی بوده است؟ این طرح، پیشنهاد دوست دانا بوده است یا دشمن نادان؟ دوست نادان بوده است یا دشمن دانا؟ انکار آیت‌الله خمینی، انبان چه کسی (یا کسانی) را فربه می‌کند؟ اینکه این حرکت نمادین، دستمایه‌ی لودگی و مسخرگی و ساختن ده‌ها جوک و لطیفه شود، به چه کسی سود خواهد رساند؟ چه کسی در پی انتقام از آیت‌الله خمینی است؟

موضوع فقط به شخص آیت‌الله خمینی هم ختم نشده است. سلام نظامی دادن به پیکره‌ی نمادین او هم گوشه‌ی باورنکردنی دیگری از این حرکت است؛ در میان واکنش‌ها، نظم نظامی و سلام جمعی هم دستمایه‌ی تمسخر قرار گرفته است. این وسط، بارانی شدن هوای تهران هم مزید بر علت شد و موج انفجاری دوم جوک و لطیفه در فاصله‌ای کمتر از ۲۴ ساعت به راه افتاد. ایده‌پردازان این طرح حتی به اندازه‌ی هموطنان مشهدی هم دوراندیشی نداشتند که ماکت مقوایی «هواپیمای» حامل آیت‌الله خمینی را بسازند نه خود او را.

بار دیگر به عکس‌های خبرگزاری مهر نگاه کنید. عکسی که در ذهن مردم نشست، عکس آخر است؛ آخرین عکس. چیزی که طراحان این نمایش، آگاهانه یا ناآگاهانه از آن غافل بوده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!