۱۳۹۱/۰۱/۰۵

در مقابل ابراز عشق دیگران مسؤول‌ایم؟

پرسید ما تا کجا در مورد احساسات دیگران مسؤول‌ایم؟ پرسید و مرا به کوهی از خاطره و تجربه پرتاب کرد. لحظاتی را به یاد آوردم که طرف ابراز احساس فردی قرار گرفته بودم اما حسی نسبت به آن فرد نداشتم. در آن هنگام، چونان قاضی‌ای سختگیر، خود را در جایگاه متهم نشانده بودم و همین پرسش را از خودم می‌پرسیدم. لحظات دیگری را به یاد آوردم که جایگاهم برعکس شده بود. این بار در جایگاه شاکی به نزد قاضی رفته بودم و می‌پرسیدم آیا او محق است؟

گاهی علاقه‌ی میان دو انسان، دوسویه است یا پس از فاش‌گویی یکی از طرفین، دوسویه می‌شود. اما اگر چنین اتفاقی نیفتاد...؟ در چنین موقعیتی چه باید کرد؟ یک سو، انسانی است که شکوفه‌های عشق و علاقه در قلب و روحش جوانه زده و هر روز با رؤیاپردازی و خیالبافی به آبیاری این نهال نورس می‌پردازد. سوی دیگر انسانی است که صورت یا سیرت طرف مقابل، برایش، جاذبه و کششی ندارد. آیا پاسخ منفی به چنین احساسی، ظلم کردن در حق فرد مقابل است؟ آیا آن که چنین پاسخی داده است، مستحق عذاب وجدان است؟ تکلیف آرزوهای مشترک ابرازشده چه می‌شود؟ آیا پاسخ منفی به این معناست که فرصت خوشبخت شدن را از طرف مقابل سلب کرده‌ایم؟

صورت‌مسأله را باید درست دید: ما قبل از آن که وظیفه‌ای در قبال خوشبخت کردن دیگران و تحقق رؤیاهای آنان داشته باشیم، وظیفه‌ی خوشبخت کردن و تحقق رؤیاهای خود را داریم. ما فقط یک بار و فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم. افراد زیادی ممکن است در ذهن خود، ما را دوشادوش خویش تصور کرده و جامه‌ای از شادی و خوشبختی بر تن این خیال خود بپوشانند. اما ما مسؤول خیال‌بافی‌ها و رؤیاپردازی‌های دیگران نیستیم. اگر حرکتی کرده‌ایم که باعث ایجاد چنین حسی در فرد مقابل شده است، لازم است خیلی زود فرد مقابل را متوجه اشتباهش کنیم. اما اگر جز این هم باشد، باید با تذکری جدی و مؤدبانه، شرایط را برای او روشن کنیم. این، تنها وظیفه‌ی اخلاقی ماست.

پاسخ منفی به ابراز علاقه‌ی یک فرد، ظلم کردن در حق او نیست؛ بلکه برعکس، لطفی است که ما اول در حق خود و دوم در حق او روا داشته‌ایم. علاقه‌های یکسویه و یک‌طرفه، محکوم به نابودی هستند؛ پس چه بهتر که اصلاً آغاز نشوند و اگر جوانه زده‌اند در همین گام نخست، پژمرده شوند. برکندن نهالی نوبرآمده، آسان‌تر از ریشه‌کن ساختن درختی تنومند است. علاقه‌های یک‌طرفه اگر با واکنش کژدار و مریز فرد مقابل روبه‌رو شوند، اگر بین زمین و هوا معلق بمانند، اگر کورسویی از امید ببینند، زنده می‌مانند، می‌بالند، تناور می‌شوند و در نهایت به درختی قطور تبدیل می‌شوند که هر دو سوی رابطه را با دشواری‌های ناگواری مواجه می‌سازند. تکلیف رابطه‌های یک‌طرفه را باید قاطعانه مشخص کرد. نباید نقطه‌ی ابهام یا امیدی در این میان باقی گذاشت.

دوست داشتن و عشق و علاقه، همچون چشمه است. باید بتراود و بجوشد. تن زدن از آغاز چنین رابطه‌ای عین عقلانیت و پاسداری از حریم و شأن انسانی ماست. شاید فردی باور داشته باشد که با پاسخی منفی، فرصت خوشبخت شدن را از کسی گرفته است. یا افزون بر این گمان ببرد که با پاسخ مثبت به ابراز علاقه‌ای که یکسویه است، دست به ایثار و فداکاری زده است. اما رابطه‌ی انسانی و یا فراتر از آن ازدواج، امری نیست که با ایثار و فداکاری به سامان برسد. وقتی رابطه یکسویه است، گنجینه‌ی ایثار و فداکاری خیلی زودتر از آن که گمان ببریم، ته می‌کشد. آن وقت فرد می‌ماند و احساس سرخوردگی و شکست، احساس معامله کردن شادی و خوشبختی عمر خود با "هیچ"...! احساس فدا کردن خود در راهِ...؟! هیچ رابطه‌ای که چشمه‌ی زاینده‌اش در اعماق روح و جان ما نباشد، دوام نمی‌آورد.

اگر صورت‌مسأله را نزد خود درست تعریف کنیم، نوع مواجهه‌ی ما هم منطقی‌تر و با درد کمتر همراه خواهد بود. وقتی در حق کسی ظلمی مرتکب نشده‌ایم، چرا ناراحت باشیم؟ چرا خودخوری کنیم؟ چرا برای مدتی کام‌مان را تلخ کنیم که فرصت خوشبخت شدن و چشیدن طعم شادی را از انسانی گرفته‌ایم؟ آن که در چنین خودخوری‌هایی دیده نمی‌شود، ماییم! جایگاه ما، شادی و خوشبختی ما، زندگی ما و عمری که تکرار نمی‌شود، کجاست؟ آیا ما حق انتخاب داریم؟ آیا می‌توانیم به قیمت فدا کردن خود، دیگران را خوشبخت کنیم؟ و به فرض که مبنای زندگی خود را این فداکاری و ایثار قرار دهیم، آیا گمان می‌بریم موضوع به همین فرد مقابل ختم می‌شود؟! انسان‌های دیگری هم هستند که در مقاطعی دیگر از زندگی ما وارد خواهند شد و با همین خواب و خیال به سوی ما خواهند آمد، حتی وقتی بدانند رابطه‌ای – گیرم یکسویه - میان ما و کس دیگری وجود دارد! آن‌وقت چه باید کرد؟ بر مبنای فرصت خوشبخت شدن را در اختیار دیگران نهادن، به ابراز علاقه‌ی این فرد هم باید پاسخ مثبت بدهیم! تعداد آدمیان آن‌قدر زیاد و مجال عمر ما آن‌قدر کوتاه (و البته تکرارناپذیر) است که هرگز نمی‌توان این‌گونه زندگی کرد!

با خودمان تعارف نکنیم. ما فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم. برای چشیدن طعم شادی و خوشبختی در زندگی، لازم است با هر پیشنهادی بدون رودربایستی، با شهامت، عقلانی، منطقی و سخت‌گیرانه مواجه شویم. و البته این نکته‌ی مهم را هم از یاد نبریم که بایستی همین حق را برای افرادی که به آنها پیشنهاد می‌دهیم نیز قائل شویم!

۱۱ نظر:

  1. Kheili sakhte! gahi un barkhorde ghate' ro az ruye delsuzi enghad be takhir mindazim ke be qule u nahale derakht mishe. tajrobasho dashtam. be inja berese dg fogholade sakht tar mishe

    پاسخحذف
  2. سلام آقا مسعود
    یکی از فرندهای شما هستم در فیس بوک ملعون!
    همان ملعونی که ماههاست من بلاگر را بلعیده و من مثلا باید امروز چنین وبلاگ نابی را کشف کنم.
    مطلبتان را بسیار پسندیدم.
    من در هر دو بوده ام و ...
    به قول آقای کتلمیان: فرمایش درست!!!
    سال خوبی برایتان آرزو می کنم.

    پاسخحذف
  3. جناب حسن‌علی!

    عاقبت اینجور دلسوزی‌های نابجا، ایجاد دغدغه‌های ذهنی ناگوار (و متأسفانه بی‌نتیجه) و ثبت خاطره‌ای تلخ از یک ناکامی است که خیلی پیشتر، قابل پیشگیری بوده است.

    پاسخحذف
  4. بسیار ممنون از مطلبتون. هرچند باید نهایت سعیمون رو بکنیم که وقتی در شرایطش قرار می گیریم قدرت مقابله باهاش رو داشته باشیم.

    پاسخحذف
  5. فرناز جان!

    قدرت مقابله را از قبل باید در خود ایجاد کرد، پرورش داد، تقویت کرد تا در روز موعود، آماده و قبراق و سرحال باشیم!

    گام اول در این راه نیز، پذیرفتن همان منطقی است که در یادداشت به آن اشاره شده است: ما پیش از هر چیزی مسؤول خوشبخت کردن خود هستیم. افزون بر این، ما وظیفه و مسؤولیتی برای خوشبخت کردن دیگری، به‌ویژه از راه ایثار و فداکاری و نادیده گرفتن خواست قلبی‌مان نداریم.

    پاسخحذف
  6. درسته!
    بسیار ممنون.

    پاسخحذف
  7. بعضی نوشته ها فقط بدرد می خورند همین ولی بعضی نوشته ها بدرد تو می خورند انگار اصلا برای تو نوشته شدهاند و این مقاله ی شما برای من همین حکمو داره نمی دونم بگم داشتن یک دوست خوب و عاقل چقد خوبه نمی دونم اینقدر خوبه که نمی دونم بگم چقد.
    ومن هنوز پر از آهم پر از اشک.

    پاسخحذف
  8. بعضی نوشته ها فقط بدر می خورند همین ، اما این نوشته های شما انگار برای من نوشته شده ان انگار سفارشی ان.
    و می دونم که هیچ چیز در دنیا بیشتر از داشتن یک دوست خوبو عاقل خوب نیست هیچ چیز هیچ چیز هیچ چیز

    پاسخحذف
  9. سلام
    خیلی خیلی خیلی عالی بود
    هم واسه امانم هم واسه بابام خوندم و همه خیلی لذت بردم ممنونم از انتخاب زیبای موضوع و تحلیل قشنگ

    پاسخحذف

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!