۱۳۹۲/۰۲/۰۳

این کابوس تکراری...

وقتی به دوراهی‌های زندگی‌ام فکر می‌کنم، به همان‌ها که با تصمیم‌های نادرست، به شکست و ناکامی انجامیده‌اند، صحنه‌ای تکراری در ذهنم آغاز می‌شود:
هلیکوپتری در حال پرواز بر بالای یک اتوبان است و دوربین رفت و آمد خودروها را ضبط می‌کند. خودروها با آرامش در کنار یکدیگر در حرکت‌اند که ناگهان یکی از اتومبیل‌ها از کنترل خارج می‌شود و به چپ و راست منحرف شده و به سراشیبی جاده‌ی خاکی کنار اتوبان می‌افتد. گرد و غبار به هوا برمی‌خیزد. خودرو در کنترل راننده نیست و دیوانه‌وار به‌سوی نقطه‌ای نامعلوم پایین می‌رود؛ مشخص نیست کی و چگونه خواهد ایستاد. همین‌قدر معلوم است که به مسیری دیگر افتاده و از اتوبان دور و دورتر می‌شود؛ همان اتوبانی که سایر خودروها در آن می‌رانند و با آرامش و آسودگی رهسپار مقصد خود هستند....