۱۳۸۳/۰۳/۱۱

در روشنائي چراغهاي خاموش مجلس هفتم

تكيه غلامعلي حدادعادل بر صندلي سرخ‌فام رياست مجلس عده‌اي را سخت شگفت‌زده ساخته كه براي نخستين بار پس از ربع قرن حاكميت بلامنازع روحانيون ، شخصيتي سياسي‌ بر اين صندلي رياست مي‌كند و سياست مي‌ورزد كه پوششي جز عبا و عمامه به تن دارد تا بدانجا كه برخي را تصور مي‌رفت كه او سخناني خواهد گفت متفاوت از نطق‌هاي روحانيون متمايل به راست و چپ كه سالها عنان يكي از اركان حكومت را در كف خويش داشته‌اند ، اميدي كه در كمتر از چند ساعت به خاموشي گرائيد . اما پيروزي محافظه‌كاران ديروز و آبادگران امروز با فضاي سياسي كشور چه خواهد كرد ؟ آيا چنان است كه چپ‌هاي اسلامي براي هميشه ميدان را وداع گويند و آنچنان كه محمد قوچاني مي‌گويد بازي را به دو جناح راست واگذراند كه چندي است به مدد نجواهاي گوناگوني كه از درونشان به گوش مي‌رسد از يكديگر بازشناخته مي‌شوند يا حريفاني دگر نيز ار راه خواهند رسيد ؟ مجلس هفتم اما سه پوست‌اندازي را تجربه مي‌كند :
آبادگراني در جامه‌هاي مقلدانه :
محافظه‌كاران به خوبي پايگاه اجتماعي خويش را بازشناخته‌اند پس نه تنها نامي ديگر براي خويش برگزيدند و براي زدودن خاطره شراكت در ويراني‌هاي دولت هاشمي خود را آبادگر ناميدند كه نمادهاي خود را نيز از صدر ليست‌ها به زير كشيدند تا ديگر تابلوي نمايان « راست » بر پيشاني تراكت‌هاي تبليغاتي‌شان خودنمائي نكند ؛ چنين شد كه عسگراولادي و بادامچيان خود به سوي ستاد ثبت نام رفتند و آنگاه كه شاگردان خويش را در تاكتيك جديد راسخ يافتند خويشتن را به سيمرغ انصراف سپردند ، هم آن رفتن و هم اين بازآمدن را « تكليف » خواندند تا پروردگان را نيز هشداري دهند كه اگر جايگاه‌شان را رعايت نكنند چه بسا كه تكليف شرعي اقدام متفاوتي را اقتضا كند .
نمايندگاني با سكوت ولايتمدارانه :
رهبري اين روزها سخت درگير تقدير از مردي است كه ده سال تمام چون بنده‌اي وفادار زمام فراگيرترين رسانه كشور – پس از رسانه شايعه – را بر عهده داشته است در اين سو اما او هرگز از ياد مجلسي كه پس از فراز و فرودهاي بي‌نظير آمده است تا « مجلس رهبري » باشد غافل نخواهد شد كه اگر نبود « سياست ناداني خاتمي » و « كم تحملي كروبي » و « سنبه پر زور رهبري » نه هرگز انتخاباتي برگزار مي‌شد و نه آبادگران توان و توشه آن داشتند كه اينچنين آسوده و فراغ بال بر صندلي ‌هاي قرمزي كه روزگاري مصدق و طالقاني و ديگر قافله سالاران نشستند و جز براي ايران و ايراني فرياد نزدند تكيه زنند .
رهبري خود در پيام خويش آنان را از دامن زدن به دعواهاي جناحي بر حذر داشت و سكوت نمايندگان را خواستار شد كه ديگر كمتر نداي مخالفي خواهند شنيد و همان سكوت كم‌ كم مردم را سرگرم كار خويش مي‌كند كه نه آبادگران را به مشاركت و آگاهي مردم نيازي است و نه نگاه‌هاي كنجكاو ملت كه به هنگام اعتراض و فرياد تا عمق مجلس را مي‌كاود دست آنان را در انجام آنچه براي آن حكم انتصاب گرفته‌اند باز خواهد گذاشت ؛ پس در چهار سال پيش رو سكوت را خواهيم شنيد ؛ سكوتي ولايتمدارانه .
بازيگراني با مشي اصلاح‌طلبانه :
مجاهدين انقلاب در پايان كنگره خويش استراتژي جديدي را به عنوان مشي آينده خويش برگزيدند كه بار ديگر حرفها و سخن‌ها در پي آورد . « محدود و پاسخگو كردن قدرت » و « فعاليت در چارچوب قانون اساسي موجود » دو ركن تاكتيك جديد مجاهدين است . در سوي ديگر آنجا كه نخبگان حامي جنبش دوم خرداد اردو زده‌اند اما سخن ديگري است ؛ چه پس از تجربه شكست جنبش اجتماعي دوم خرداد نه قانون اساسي فعلي واجد ظرفيت براي اصلاح دانسته مي‌شود و نه لايه‌هاي اجتماعي را دغدغه سياست است كه جبهه‌اي بسازند و در چانه‌زني با بزرگان حاكم بر كشور حقي بستانند و دست مظلومي گيرند . مجاهدين انقلاب اما نيك دريافته‌اند كه حتي دموكرات‌ترين قانون اساسي نيز در چنبره كاريزماي شخصيت ديكتاتور فرجامي نيكوتر از جنبش دوم خرداد نخواهد داشت ، آنان اما اين حقيقت انكارناپذير را با تاكتيكي تكراري آلوده‌اند كه ملغمه‌اش كمتر كسي را به ادامه چنين راهي خوشبين مي‌سازد چه مجاهدين حتي تاكتيك خويش – محدود و پاسخگو كردن قدرت – را نيز در نتيجه بازي بزرگان و بازيگران در عرصه « حكومت » مي‌جويند و بار ديگر استراتژي بازگشت به جامعه و سازماندهي نيروهاي سرخورده اجتماعي به ميان گرد و غبار فراموشي مي‌رود .
محافظه‌كاراني با مشي عملگرايانه :
حتي اگر عباي نداشته حدادعادل عده‌اي را به اين فكر اندازد كه آبادگران آمده‌اند تا « روحانيت مبارز » و « مؤتلفه » را رقيب باشد و از اين پس در غيبت چپ شاهد نبرد راست‌ها باشيم ره به خطا رفته‌اند . مرتضي نبوي خود طي مصاحبه با شرق در بررسي ريشه‌هاي تاسيس آبادگران وجود عناصر جوان و ناشناخته را علت توفيق آنان مي‌داند و چنين تاكتيكي را محصول رويگرداني مردم در دوم خرداد معرفي مي‌كند ؛ پس آبادگران آمده‌اند تا روحانيت مبارز را پيرو باشند و موتلفه را رفيق و بر اصول خويش سخت پاي فشارند اما آنها را چنان بفهمند كه با فطرت آدمي و البته مقتضيات زمانه سازگار باشد ؛ مقتضياتي كه در نگاه محافظه‌كاران حفظ نظام تعبير مي‌شود . محافظه‌كاران سالهاست راه و رسم حكومت كردن را دريافته‌اند كه با بيگانه دست دوستي دهند و بر هموطن سخت گيرند و همان چند چاه نفت پيشكشي هر چند در زرورق مناقصه‌اي بين‌المللي كار خويش مي‌كند چنانكه كه پرونده حقوق بشر را نيز از روي ميز سازمان ملل برداشتند و زهرخندي به هواداران دموكراسي تحويل دادند . آبادگران مؤتلفه جوان است كه مي‌داند بايد بيش از پيش پراگماتيست باشد و اين رقص پا ميان ميدان سياست دو چندان رندي مي‌خواهد كه جوانان اين جناح دارند و چنين اين بار بر دوش آنان قرار مي‌گيرد .
پس آنان كه از اردوگاه راست مغموم و سرافكنده خواهند رفت بنيادگراياني هستند كه چون آبادگران جوان اهل فهم اصول تغييرناپذير بر حسب منافع زماني نيستند ، همانان كه ماموريت تاريخي‌شان پايان يافته است و اين روزها در مقابل سفارت انگليس برآشفته‌ از حملات صورت گرفته به حرم امامان شيعيان مدفون در عراق به اعتراض برخواسته‌اند ؛ ‌آنان اما هويت خويش مي‌جويند كه ماموريت آنان را نيروهاي رسمي حكومت بر عهده خواهند گرفت كه هم نظم اجتماعي « راست ساخته » در سركوب گروه‌هاي خودسر نمايان گردد و هم از اتهام سركوب در برابر اقامه دليلي چون وظيفه نظم بخشي تبرئه گردد .
در اين سو اما مجاهدين انقلاب و مشاركت حاميان « جمهوري اسلامي خواهي » هر روز ضعيف‌تر مي‌شوند كه استراتژي آنان نه پشتيباني در ميان نخبگان و دانشجويان دارد و نه در بين مردم . جبهه فراگير دموكراسي خواهي گام به گام به سوي جامعه مي‌آيد اگرچه براي سازماندهي نيروهاي همفكر خويش چاره‌اي نكرده است آنچنان كه در مواجهه با حكومت نيز همچنان در ميدان نظر مانده است و از تدوين استراتژي و تاكتيك بازمانده است . چنين عصر انقلابي‌گري و دشمن گريزي و اصلاح‌طلبي پايان مي‌پذيرد و جنبشي نوين متولد مي‌شود : جنبش هوادار « جمهوري ايران اسلامي » .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!