۱۳۸۴/۰۴/۳۱

مختصری درباره‌ی ساختار مقاله‌نویسی (3)

قصد داشتم به همان دو یادداشت ساختار مقاله‌نویسی تحلیلی بسنده كنم. اما تشویق و انتقاد دوستان گرانمایه مرا بر آن داشت تا با تشریح بخش‌های مختلف یك مقاله‌ی تحلیلی غربی كه دارای شاكله و ساختاری استوار است و به خوبی از عهده پروراندن موضوع و نتیجه‌گیری برآمده، به غنای این بحث بیفزایم. بخش‌های مقاله‌ای كه در پی می‌آید بر اساس پاره‌ای از آنچه در دو یادداشت پیشین (شماره یك و شماره دو) آمد از یكدیگر منفك شده است تا نشان داده شود یك مقاله‌ی تحلیلی با چه ساختار و روندی ارائه می‌گردد. این مقاله به قلم رابین رایت در روزنامه‌ی نیویورك تایمز (28 مه 1993) چاپ شده است.


وقتی هیچ كس به تجاوز «نه» نمی‌گوید


شروع وصفی:
تراژدی بوسنی به خون‌های ریخته شده‌ی مردم و ویرانی یك كشور محدود نمی‌شود. میراث واقعی سارایوو،‌ توزلا و سربرنیتسا و سایر شهرهای مسلمان‌نشین بطور مسلم در سرزمین‌های دوردست، سال‌ها احساس خواهد شد.

نظر و مقایسه:
به بیان دیگر، انگیزه‌های حركت‌های تجزیه‌طلبانه در بوسنی مبتنی بر اختلافات ناسیونالیستی، نژادی یا مذهبی است. نمونه‌های بارز این گونه اختلافات در بعضی كشورهای مهم استراتژیك مانند روسیه، زئیر، كانادا و هند گرفته تا قدرت‌های كوچكتر مثل افغانستان، آنگولا، بلژیك و گرجستان از قبل مشخص است.

بهره‌گیری از منبع برای قدرت بخشیدن به نظر (استدلال):
«دونالد هروتیز» استاد حقوق و علوم سیاسی دانشگاه «دوك» و متخصص مسایل نژادی می‌گوید: «حقانیتی كه تجزیه‌طلبی اكنون به خود گرفته از جنگ جهانی دوم تا حال سابقه نداشته است. این نكته كه یوگسلاوی به این راحتی از هم گسسته شد خیلی قابل توجه است. زیرا با یك نظر به دور دنیا متوجه می‌شوید كه اغلب كشورها در جهان، چند ملیتی هستند. اگر جامعه بین‌الملل اجازه یا امكان تجزیه آنها را فراهم كند، در آن صورت شكل دنیا كاملاً عوض خواهد شد.»

اطلاعات برای قدرت بخشیدن به استدلال:
این نظریه در مورد عراق، كشوری كه توسط قدرت‌های اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم با به هم وصل كردن ایالت‌های مختلف از نظر قومی به وجود آمد، كاملاً متفاوت است. وقتی بعد از جنگ خلیج فارس، كردهای شمال عراق و مسلمانان شیعه در جنوب هر دو علیه رهبری سنی‌مذهب مركزی در بغداد، قیام كردند، دنیای خارج از حمایت این قیام‌ها یا اجازه دادن به تجزیه‌ی این كشور ثروتمند نفتی خلیج فارس به سه قسمت با نژادهای مختلف ممانعت كرد. متفقین به رهبری آمریكا یكپارچگی خاك عراق را بر مسأله‌ی خودمختاری -از ترس اینكه تجزیه‌ی عراق موجب بی‌ثباتی یا بروز فعالیت‌های اسلامی در سایر نقاط منطقه خواهد شد- ترجیح دادند. با هر انگیزه‌ای بود، حتی در این رابطه پیام شدیدی برای ناامید كردن آنها از به وجود آوردن كشورهای چند ملیتی داده شد.

اطلاعات:
در حالی كه در مدت كمتر از یكسال، دنیا در برخورد با بحران یوگسلاوی درست برعكس معامله كرد. تحت فشار آلمان، اروپا با شتاب دو كشور اسلونی و كروات را بعد از این كه دو جمهوری یادشده رأی به جدا شدن از یوگسلاوی دادند، بدون میانجیگری و توجه به عواقب این مسأله به رسمیت شناخت.

استدلال:
در نتیجه، اكنون ادعاهای تجزیه‌طلبانه در كشورهای مشابه نه تنها در اروپا بلكه در سایر سرزمین‌ها، به ویژه پس از آن كه دنیا هیچ گونه داوری درستی در مورد این تقاضاهای تجزیه‌طلبانه اعمال نمی‌كند، خیلی بیشتر شده است. درنهایت، خاموش شدن این بحران، تجزیه‌ی بوسنی را در كشورهای سراسر جهان بطور ناخوشایندی بصورت الگو درمی‌آورد.

بهره‌گیری از منبع برای قدرت بخشیدن به نظر و استدلال:
آلن كسوف، سرپرست پروژه روابط نژادی در پرینستون نیوجرسی می‌گوید: «اروپا یك سرزمین پیشرفته با تفاوت‌های فاحش، به خاطر مسأله نژادی دوبار درگیر جنگ جهانی شد و به نظر می‌آمد كه مسأله حل شده و دوباره تكرار نخواهد شد. میلیون‌ها انسان به خاطر این جنگ‌ها و هولوكاست (نسل كشی-كشتار همگانی) فدا شدند، ولی اروپایی‌ها درس نیاموخته‌اند و این عدم موفقیت فراتر از مسأله نژادی است. این مسأله نشان می‌دهد كه اروپا حتی بعد از جنگ جهانی، اداره امور خود را نمی‌تواند به دست بگیرد.»

اطلاعات:
این وضعیت به ویژه در مورد مسایل حقوق بشر انعكاس پیدا می‌كند. در طول نیمه‌ی دوم قرن بیستم، استاندارد جدیدی برای رعایت حقوق افراد و اقلیت‌ها تنظیم شده است. كثرت شواهد منطقه‌ای و بین‌المللی برای اولین بار حقوق بشر را طبقه‌بندی نموده است.

استدلال:
ولی بوسنی اكنون تجربه‌ی متناقضی را پیش كشیده است. یك چنین برخورد سطحی اروپایی‌ها در پاسخ به بدترین نوع نقض حقوق بشر در سرزمین اروپا در پنجاه سال اخیر نه تنها در اروپا بلكه در سایر سرزمین‌ها نیز بار مسؤولیت را از گردن سایر گروه‌ها برمی‌دارد.

نظر و استدلال:
این از هم پاشی بوسنی همچنین بطور مؤثری اروپا را به دو منطقه یا مجموعه تقسیم بندی می‌كند. آنهایی كه ارزش مداخله دارند و آنهایی كه ارزش خرج كردن منابع یا سركوفت سیاسی را ندارند.

پیام و نتیجه:
سپس مشكل میلیون‌ها آواره كه بطور نامعلومی جابجا خواهند شد، پیش می‌آید. چون مسلمانان بوسنی در سرزمین‌های محل تولدشان پذیرفته نمی‌شوند. ناچار مشابه فلسطینیان، كردها و ارمنیان عمل خواهند كرد. در اروپا جایی كه كمونیسم بعد از جنگ جهانی دوم نیمه‌ی شرقی خاك آن را مورد استفاده قرار داد و تنویر افكار در اصل از آن‌جا گسترش پیدا كرد، این‌ها اولین افرادی خواهند بود كه سلب اختیار می‌شوند. تراژدی بوسنی از همین حالا غیر قابل تحمل است، ولی از نظر تأثیر تاریخی، بهای آن هنوز قابل تشخیص نیست.


در همین زمینه (با تشكر از جناب مجید زُهَری):
● اصول پایه در مقاله نویسی (لینك)
● اصول آكادمیك در مقاله نویسی (لینك)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!