۱۳۸۴/۰۳/۱۰

ایران دهی است در اطراف تهران!

سالیان درازی است كه ساكنان بسیاری از مناطق كه به آینده‌ای بهتر می‌اندیشند، رنج اقامت در غربت شهر را بر خویش هموار می‌كنند تا شاید در پس فرصت‌هائی كه تنها به شهرنشینان تعلق دارد كمی از آلام خویش را بكاهند. در معیار ملی این مهاجرت، رو به سوی پایتخت دارد كه تمامی امكانات در آن جمع است. رشد روزافزون جمعیت و چندپارگی و تضاد فرهنگی-اجتماعی ساكنان این كلان‌شهر كه وضعیتی ناپایدار و گسیخته را پدید آورده و نیز خطر شورش آنان، خود، به اختصاص یافتن امكانات بیشتر به این شهر انجامیده است تا در سایه‌ی بهره‌گیری از این امكانات، تمایل شهروندان به ناآرامی كاهش یابد و صاحبان مملكت كمتر نگران رودرروئی با مردم و مشكل‌تراشی‌های آنان در راه خدمت‌رسانی اینان باشند!

تمركز امكانات در تهران باعث رشد نامتوازن پیكره‌ی فكری-فرهنگی این شهر نسبت به سایر شهرها و مناطق كشور شده است، این عدم توازن از یك طرف به مهجور ماندن ساكنان دیگر مناطق منجر شده و از طرف دیگر فاصله‌ی فكری و ارزشی ظاهراً عمیقی میان ساكنان تهران و بیرونیان پدید آورده است. از همین جا واژه‌ای چند پهلو به نام "شهرستانی" متولد شده كه بار معنائی خاصی را می‌رساند. "شهرستان" در كاربرد روزانه برخی ساكنان تهران، معنای منطقه‌ای دور افتاده و عقب‌مانده را به ذهن متبادر می‌كند و "شهرستانی" انسانی ساكن همان منطقه و البته یك دهاتی از پشت كوه آمده‌ی رشد نیافته‌ای كه چندان جدی نباید گرفته شود زیرا از حداقل رشد فكری و ذهنی لازم برخوردار نیست! و اصولاً چیزی از دنیای امروز و مناسبات و ساختارها و رویدادهای تازه‌ی آن نمی‌داند!!

این نگاه كه در چند سال اخیر به مدد عصر ارتباطات و گسترش رسانه‌هائی نظیر ماهواره و اینترنت شكسته شده همچنان در برخوردها و مراودات میان برخی ساكنان پایتخت و دیگران به چشم می‌خورد. بی‌دلیل نیست كه بسیاری با اطلاع از سكونت یك وب‌نگار در یك شهرستان متعجب می‌شوند، گوئی این پیش‌فرض ذهنی زدودنی نیست كه استعداد و صلاحیت تنها در قلب پایتخت جا ندارد. نگاه آلوده‌ی فوق حتی از این مرحله هم فراتر می‌رود و بعضی را بر آن می‌دارد به‌عمد از رشد شخصیت‌ها و خلاقیت‌های شهرهای دیگر جلوگیری كنند، كوشش بی‌حاصلی كه حتی به كتمان و كم‌رنگ كردن كار تحسین‌برانگیز گروهی غیر تهران‌نشین نیز كشیده می‌شود. حتی ساده‌ترین درخواست‌ها از برخی مركز‌نشینان نیز پاسخ رد می‌شنود زیرا از دید آنان نباید كانون قدرت و منزلت را از پایتخت خارج كرد.

تهران امروز هم قطبی سیاسی است و هم قطبی اقتصادی. از برپائی كارخانه‌ها و مراكز بزرگ صنعتی در سایر شهرها نیز تنها اشتغال‌زائی نصیب آنها شده نه تشكیل قطب‌های اقتصادی قدرتمند، زیرا همین مراكز بزرگ نیز خود به دولت وابسته‌اند و در درون پیكره‌ی فربه دولت نیز عزمی برای كم‌حجم شدن و كارآمدتر شدن وجود ندارد. كاستن از حجم دولت، نتیجه‌ی مستقیم تشكیل مراكز متعدد قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و واگذاری وظایف و اختیارت دولت به آنهاست تا در سایه‌ی رقابت، كارآمدترین خدمات را عرضه كنند. اینگونه است كه هر كس حتی با ساده‌ترین محاسبات نیز درمی‌یابد تنها راه پیشرفت سریع او اقامت در تهران و برخورداری سریع از مواهب این كلان‌شهر است. چند صباحی كه بگذرد همین "شهرستانی" امروز نیز فردا به دیده‌ی تحقیر با "شهرستانی‌های دیگر" برخورد می‌كند!

تنها ماندن ساكنان دیگر شهرها حتی در نحوه‌ی برخورد با آنان در كشاكش‌های سیاسی نیز نمود می‌یابد. نویسنده یا فعال سیاسی اگر ساكن تهران باشد و نزدیك به محافل قدرت و در معرض چشمان تیزبین سفارت‌خانه‌های خارجی و نمایندگان مجامع جهانی، كمتر آسیبی می‌بیند، در عوض آنكه در این دایره نیست رنج ماه‌ها عذاب جسمی و روحی را متحمل می‌شود چون دستش به فریادرس و فریادرسانی نمی‌رسد. جالب آنكه همین موضوع به وابستگی برخی از غیرتهرانی‌ها به شخصیت‌های سیاسی پرنفوذ تهران‌نشین می‌انجامد و استقلال رأی افراد یاد شده را نابود می‌كند.

"تهران‌محوری" در روزنامه‌های سراسری نیز بازتاب دارد. صفحات شهرستان‌ها در مطبوعاتی كه هنوز برگه‌ای را زیر این نام منتشر می‌كنند از كسالت‌بارترین صفحات یك روزنامه است. ویژه‌نامه‌ خاص یك شهر هم به دست البته باكفایت و پُرتجربه‌ی نویسندگانی منتشر می‌شود كه چند روزی را به عنوان مسافر برای تهیه گزارش در یك شهر گذرانده‌اند و صدالبته خاصیت این سفر معجزه‌گر آن است كه تمام حس همزیستی با یك جماعت و لمس خلق و خو و راه و رسم آنان را در چند روز به رایگان به گزارشگر محترم عرضه می دارد! جای نویسندگان و فرهیختگان آن شهر هم البته در بیشتر مواقع در این ویژه‌نامه‌ها خالی است.

هنگامی كه چنین نگاه خامی از كودكی در ذهن برخی پامی‌گیرد و مرزی روشن میان خود و دیگران قائل می‌شوند چه انتظاری است كه خلاقیت‌های نهفته در گوشه‌گوشه‌ی كشور راه شكوفائی و ترقی را بیابد؟ و چه تعجب وقتی رشد نامتوازن نقاط مختلف كشور، بر گسیختگی و نامفهوم شدن زبان گفتگوی مناطق مختلف كشور با یكدیگر دامن نزند، آنهم در شرایطی كه ایرانیان با مشكل گفتگو به علت انتقادناپذیری آنان و سوءبرداشت‌های متعدد دست به گریبان‌اند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!