صدام حسین از ناتوانی ارتش عراق در سرکوب کردها، کلافه و درمانده شده بود. شبی با همان حال نزار و خسته به منزل داییاش که اکنون پدر همسرش نیز بود، رفت. گوشهای نشست و نالید که:
«کردها، در جنگ با دولت مرکزی در کوهها پناه میگیرند و درون غارها و در شیار بین صخرهها مخفی میشوند و به سوی ما شلیک میکنند، بنابراین امکان شلیک مستقیم به آنها و کشتار دستهجمعیشان وجود ندارد؛ صدها گلولهی مسلسل و دهها گلولهی خمپاره و توپخانه باید شلیک شود تا شاید یک کرد کشته شود!»
دایی صدام حسین که تا این هنگام، به کار خود مشغول بود اما گوش به سخنان صدام سپرده بود، گفت:
«تو برای اینکه پشهها را بکشی، راه میافتی و پشهها را یکی یکی میکشی؟»
صدام جواب داد: «خب معلوم است که نه! اصلاً امکان چنین کاری وجود ندارد!»
داییاش جواب داد: «البته! برای کشتن پشهها از اِمشی استفاده میشود. زیرا نیازی نیست تا پشهها را تک به تک بکشی! از آن گذشته، هر پشه به هر حفره و سوراخی هم که فرار کند، باز گاز اِمشی به دنبال او خواهد رفت و سرانجام او را از پا در خواهد آورد!»
صدام با تعجب و کنجکاوی به دهان دایی خود چشم دوخته بود و منتظرادامهی سخنان داییاش بود؛ دایی ادامه داد:
«این کردها هم درست مثل پشهها در حفرهها و سوراخهای کوهها پناه میگیرند و امکان دسترسی جمعی به آنها وجود ندارند؛ راه چارهی تو این است که برای از بین بردن آنها، اِمشی تهیه کنی ... منتها یک اِمشی در مقیاس انسانی!»
پروژهی تولید بمبهای شیمیایی عراق، از همین گفتوگوی ساده کلید خورد. کشورهای اروپایی و در صدر آنها، آلمان و فرانسه، تکنولوژی تولید بمبهای شیمیایی را زیر نام احداث کارخانههای تولید کود شیمیایی به صدام فروختند و کارشناسانشان را برای راهاندازی خطوط تولید بمب شیمیایی به عراق گسیل کردند. کشتار مردم حلبچه در عراق و مردم سردشت در ایران، نمونهای از بهکارگیری این اِمشی قوارهی آدمیان بود.
سالها بعد آلمان که خود تولیدگر این "زهر" بود جزو معدود کشورهایی بود که "پادزهر" این زهر را نیز در اختیار داشت. جانبازان شیمیایی ایران، راهی این کشور میشدند. از کرخه تا راین را میپیمودند، شاید کوتاهعمر باقیمانده را با دردهایی کمتر سپری کنند....
«کردها، در جنگ با دولت مرکزی در کوهها پناه میگیرند و درون غارها و در شیار بین صخرهها مخفی میشوند و به سوی ما شلیک میکنند، بنابراین امکان شلیک مستقیم به آنها و کشتار دستهجمعیشان وجود ندارد؛ صدها گلولهی مسلسل و دهها گلولهی خمپاره و توپخانه باید شلیک شود تا شاید یک کرد کشته شود!»
دایی صدام حسین که تا این هنگام، به کار خود مشغول بود اما گوش به سخنان صدام سپرده بود، گفت:
«تو برای اینکه پشهها را بکشی، راه میافتی و پشهها را یکی یکی میکشی؟»
صدام جواب داد: «خب معلوم است که نه! اصلاً امکان چنین کاری وجود ندارد!»
داییاش جواب داد: «البته! برای کشتن پشهها از اِمشی استفاده میشود. زیرا نیازی نیست تا پشهها را تک به تک بکشی! از آن گذشته، هر پشه به هر حفره و سوراخی هم که فرار کند، باز گاز اِمشی به دنبال او خواهد رفت و سرانجام او را از پا در خواهد آورد!»
صدام با تعجب و کنجکاوی به دهان دایی خود چشم دوخته بود و منتظرادامهی سخنان داییاش بود؛ دایی ادامه داد:
«این کردها هم درست مثل پشهها در حفرهها و سوراخهای کوهها پناه میگیرند و امکان دسترسی جمعی به آنها وجود ندارند؛ راه چارهی تو این است که برای از بین بردن آنها، اِمشی تهیه کنی ... منتها یک اِمشی در مقیاس انسانی!»
پروژهی تولید بمبهای شیمیایی عراق، از همین گفتوگوی ساده کلید خورد. کشورهای اروپایی و در صدر آنها، آلمان و فرانسه، تکنولوژی تولید بمبهای شیمیایی را زیر نام احداث کارخانههای تولید کود شیمیایی به صدام فروختند و کارشناسانشان را برای راهاندازی خطوط تولید بمب شیمیایی به عراق گسیل کردند. کشتار مردم حلبچه در عراق و مردم سردشت در ایران، نمونهای از بهکارگیری این اِمشی قوارهی آدمیان بود.
سالها بعد آلمان که خود تولیدگر این "زهر" بود جزو معدود کشورهایی بود که "پادزهر" این زهر را نیز در اختیار داشت. جانبازان شیمیایی ایران، راهی این کشور میشدند. از کرخه تا راین را میپیمودند، شاید کوتاهعمر باقیمانده را با دردهایی کمتر سپری کنند....
نگاه غیر انسانی به انسان !
پاسخحذف