نوروز سال 80 كه پنجمين روز آغازين آن مصادف با عاشوراي حسيني بود سريال جذابي از سيما پخش ميشد كه با حال و هواي ساير فيلمهائي كه در رابطه با واقعه كربلا به نمايش درآمده است كاملا متفاوت بود ، آنقدر متفاوت و البته جذاب كه ميليونها نفر را شبانگاه پاي صفحه جعبه جادوئي مينشاند و سكوت خانه بود و لوطيگري هاي جماعت جاهلها ؛ « شب دهم » اما در عين حال حكايتي تاريخي نيز بود از نبرد ملت براي حفظ اعتقاداتي كه هزاران سال سينه به سينه از نسلي به نسلي ديگر منتقل شده است . چرا برخلاف ساير سريالهاي بيمحتوا و تكراري سيما چنين فيلمي توانست مخاطب قابل توجهي را به خويش جلب سازد ؟مردم ايران فارغ از آنكه چه حكومتي بر سر كار باشد به انجام مراسم ديني خويش مبادرت ميورزد و در هنگام كه حكومتي او را از برگزاري آنچه مقدس ميداند منع كند با شور و حرارت بيشتري مراسم سوگواري را به جا ميآورد . مردم اين ملك ، اعتقادات ديني خويش را فارغ از حكومت ميدانند و رنج بردن در اين راه را شيرين و مقدس ميداند و همين است كه « شب دهم » يادآور روزگاري بود كه براي برگزاري چنين مراسم سادهاي يعني تعزيه ، سر سودائي لازم بود و دل عاشق ؛ خطر كردن و به محبس رفتن و شكنجه هم ملازم چنين سرپيچي از حكم حكومت بود و بيش از همه چيز ، برگزاري چنين مراسمي دهن كجي به حاكميتي مينمود كه در نگاه مردم نامشروع و ظالم بود هر چند در پناه امنيت ايجاد شده از پس نابسامانيها و غارتهاي حكومت ملوكالطوايفي عدهاي رضاخان را ميستودند .
بازيگران آن تعزيهگرداني جز اندكي انسانهاي پاك مذهبي ، جاهلها و لاتهاي قهوهخانه ها بودند كه روزگار پيشين را براي پدران و مادران امروز به ياد ميآوردند ، روزگاري كه عليرغم تمامي مشكلاتش سادگي و بيآلايشي و صفا و صداقت ركن اساسي و ثابت آن بود ، و بيش از همه چيز لوطيگريها و جوانمرديشان بود كه نسلي با هويت خاص در اين كهنه ديار را به تصوير ميكشيد . نسلي كه عليرغم اذيت و آزار مردم كوچه و بازار اما باز هم قوانين لايتغيري بر سلوك اجتماعيش حاكم بود كه جوانمردي و فتوت و مردانگي جز لاينفك آن بود . مردم گوئي هنوز همان روزگار را ميجويند . اقبال به سريالهاي تاريخي از همين رو است . اميركبير ، كيف انگليسي ، گريبايدوف و … فارغ از درستي و نادرستي روايت تاريخيشان حكايتگوي روزگار بيپيرايه و از دست رفتهاند . هويت اين ملت در گوشه گوشه آن روزگار جا مانده است . چه نسلي كه امروز نام « آينده سازان » را يدك ميكشد نه بر مرامي خاص است و نه بر سلوكي مشخص . هيچ چيز در نگاه او ارزش نيرو نهادن و وقت صرف كردن ندارد جز پارهاي امور شخصي كه منافعي از پيش مشخص را به ارمغان آورد . امروز ايرانيــان محتاج نسلي از تبار حيدرند كه تمام غرور اوسا بودن را به پاي عشق دختركي چشم نازك و نجيب زاده ميبازد و عشق پاكش او را با « حسين (ع) » آشتي ميدهد و خروس جنگي وجودش در دامان اين عشق بيآلايش و سرشار از صداقت آرام ميگيرد و در اين راه چون مولايش حسين جان ميبازد در ره معشوق تا حكايت شوريدگي عاشق و معشوق پژواكي دوباره يابد و گوشهاي سنگين اين نسل پر از نجواي خلوص شود . امروز سخت به آن لوطي محتاجيم كه در معركه عشق هوس آلود پليس سياسي ، خيانت به نزديكترين رفيق را به بهاي فدا كردن جان خويش وانهاد و …….
پي نوشت : عكسهاي زيبا و جالبي از مراسم عاشورا در وبلاگ گلابي .

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!