۱۳۹۰/۰۹/۰۲

درباره برهنه شدن دختر مصری


ماجرای برهنه شدن یک دختر ۲۰ ساله‌ی مصری، جنجال زیادی به پا کرده است. وبلاگی که او برای انتشار عکس‌هایش ایجاد کرده، ظرف مدت کوتاهی به پُربازدیدترین سایت جهان عرب تبدیل شده است. در هر ثانیه سه نفر به بازدیدکنندگان این وبلاگ اضافه می‌شود و این رکوردی است که تا کنون هیچ سایت خبری عربی نیز بدان دست نیافته است.

واکنش‌ها به این عمل در جهان عرب، طیفی از تحسین و اعلام حمایت تا تقبیح و درخواست اعدام را دربر می‌گیرد. در فضای کاربران ایرانی نیز واکنش‌ها مشابه بود. گروهی بلافاصله عمل این دختر را «شجاعانه» خوانده و «شهامت» او را در اعتراضی اینچنین به روند قدرت‌گیری بنیادگرایان اسلامی ستودند. گروهی در عین حمایت از وی، به دلیل آنکه او همچنان خود را سوژه‌ی جنسی ساخته، عمل او را با هدف او در تناقض دیدند. گروهی دیگر برهنه شدن او را «تقبیح» کرده و با «ناکارا» دانستن چنین روشی برای اعتراض کردن، حرکت او را «حماقت‌بار» معرفی کردند. نگاه دین‌مداران به این قضیه مردود دانستن کامل با توجه به حرمت شرعی بود؛ اما چندان موضع‌گیری پُررنگی مبنی بر درخواست مجازات یا اعدام او در فضای مجازی ایرانیان منتشر نشد. در عوض چندین نفر از مردان وبلاگ‌نویس ایرانی در همراهی با او (و بعضاً در اعتراض به اینکه او خود را سوژه‌ی جنسی ساخته است) عکس‌های لخت خود را منتشر کردند.

انتشار رمان آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، ترسیم کاریکاتورهای پیامبر اسلام در روزنامه‌های دانمارکی، واکنش‌ها به ترور تئودور ون‌گوگ کارگردان هلندی، آتش زدن قرآن توسط کشیش آمریکایی و اکنون برهنه شدن این دختر مصری، همه از یک جنس بوده و با یک هدف انجام پذیرفته‌اند: اعتراض به بنیادگرایی اسلامی و وادار کردن مسلمانان به پذیرش تنوع فرهنگی و فکری و وارد ساختن آنها به جریان مدارای دینی و فکری.

مبنای چنین اعمالی، زیر سؤال بردن ارزش‌های بنیادین اسلام و مسلمانان است. فرمول به‌کاررفته هم یکسان است: یورش تمام‌عیار به قلب ارزش‌ها و حریم‌ها و خطوط قرمز حریف، درهم‌شکستن و تمسخر و هجو تمام نظام ارزشی او، شکستن و درنهایت فروریختن آن نظام ارزشی، ایجاد خلاء فکری و فرهنگی در ذهن حریف، نرم شدن و آمادگی برای پذیرش یک نظام فرهنگی جدید و درنهایت جایگزینی نظام ارزشی نوین به جای نظام ارزشی پیشین.

همگی این اقدامات تا کنون با شکست کامل روبه‌رو شده و هیچ‌یک از اهدافی که در ذهن انجام‌دهندگان بوده محقق نشده است. نه این اعمال به رواج مدارای دینی در میان مسلمانان منجر شده و نه آنان را به پذیرش تنوع فرهنگی و فکری (با نگاه و قرائت افراد یادشده) وادار ساخته است. من قبلاً در مقاله‌ی غفلت غرب از اسلام هویت‌ساز افغانستان به این شگرد اشاره کرده و آن را نقد کرده‌ام.

سخن گفتن از منظر حق این دختر مصری برای برهنه شدن یا اخلاقی بودن یا نبودن کار او، عبث و بیهوده است؛ محدوده‌ی حقوق فردی و حقوق اجتماعی در بستر فرهنگ یک جامعه معین می‌شود. پوشش روسری در کشور آمریکا جزئی از حقوق فردی یک انسان محسوب می‌شود که کسی حق تعرض به آن را ندارد، اما در کشورهای ترکیه و فرانسه، همین پوشش روسری، نه جزئی از حیطه‌ی حقوق فردی که بخشی از گستره‌ی حقوق اجتماعی محسوب شده و دولت را به نمایندگی از اجتماع مجاز می‌کند که نسبت به قانون‌گذاری در این زمینه اقدام کند. برهنگی بخشی از پای یک زن در کشورهای غربی، امری طبیعی، عادی و پذیرفته‌شده اما در بسیاری از کشورهای خاور میانه، مصداق برهنگی و بدن‌نمایی و هنجارشکنی اخلاقی است. اخلاق، امری جهانشمول نیست. اخلاق، در بستر یک اجتماع معنا می‌یابد. نمی‌توان با استناد به معیارهایی نظیر "حقوق طبیعی" و "حقوق جهانشمول" و "حقوق مدرن" و "حقوق غربی" به داوری اخلاقی کار این دختر نشست.

از منظر نتیجه‌گرایی نیز، این حرکت کاملاً ناکارا و مردود است. در مصر، قانون حجاب اجباری وجود ندارد. حدود ۷۰-۸۰ درصد زنان مصر بدون هیچ اجباری و صرفاً با انتخاب شخصی‌شان، محجبه هستند. نتیجه‌ی برهنه شدن این دختر در چنین جامعه‌ای که دین به عنوان یکی از نیرومندترین اجزای فرهنگ و هویت عمل می‌کند، چیزی جز هراساندن مردم مصر از روند دموکراسی و تقویت مواضع بنیادگرایان اسلامی نخواهد بود؛ اتفاقی که دقیقاً عکس هدف مطرح‌شده توسط این دختر است.

اصولاً حرکاتی که ادعای پیشروانه بودن و تابوشکنی و عبور از خطوط دارند، در بسیاری موارد به شکست می‌انجامند. چنین حرکاتی بدون در نظر گرفتن ظرفیت یک جامعه، بر این گمان خطا هستند که با وارد کردن "شوک" و "تکان ناگهانی"، می‌توانند جامعه را به سوی هدف خود هدایت کنند؛ در اکثر اوقات، نتیجه کاملاً برعکس است؛ تجربه‌ی اعلام قیام مسلحانه‌ی مجاهدین خلق در خرداد سال شصت، بهترین نمونه‌ی سیاسی از چنین حرکات به اصطلاح آوانگاردی است؛ نتیجه‌ی آن حرکت سراپا خطا، حاکم شدن فضای امنیتی-نظامی و نابودی کامل مجاهدین خلق و در تنگنا قرار دادن منتقدین مشفق و دلسوز و محدود شدن دایره‌ی آزادی‌های سیاسی تمامی گروه‌های فعال در صحنه‌ی سیاست ایران بود. مجاهدین خلق نیز مثل این دختر مصری در پی خط‌شکنی و شوک‌درمانی بودند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!