۱۳۹۱/۰۲/۰۶

گزارشی از ممنوعیت حضور شهروندان افغانی در کوه صفه اصفهان

ستاد تسهیلات نوروزی شهرداری اصفهان در روزهای پایانی تعطیلات نوروزی امسال با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد، ورود شهروندان افغانی به محوطه‌ی پارک کوهستانی صُفه‌ی اصفهان در روز سیزده به‌در ممنوع است. دلیل چنین تصمیمی، تأمین امنیت و رفاه سایر شهروندان عنوان شده بود. پارک صُفه‌ی اصفهان در دامنه‌ی کوه صُفه احداث شده است؛ کوهی کم‌ارتفاع که در حاشیه‌ی جنوبی اصفهان قرار دارد و به‌ویژه در روزهای آخر هفته، میزبان تعداد زیادی از دوستداران طبیعت و خانواده‌هاست. تا پیش از تصمیم شهرداری اصفهان، زوج‌های جوان یا حتی خانواده‌های پرجمعیت افغانی، در محوطه پارک یا مسیر کوهپیمایی دیده می‌شدند؛ اما از آن زمان به بعد حضور آنها در کوه صفه بسیار کمرنگ شده است.

واکنش‌های شهروندان اصفهانی به تصمیم شهرداری اصفهان متفاوت بوده است. بخشی با این استدلال که افغان‌ها، ایرانی نیستند و باید به کشور خود برگردند، از این تصمیم حمایت می‌کنند. محمد که ۵۷ سال دارد و و در یکی از محلات سنتی اصفهان، مغازه‌ی خواروبارفروشی دارد، از این جمله است. او می‌گوید: «ایرانی‌ها در دنیا به مهمان‌نوازی مشهور هستند، اما ضرب‌المثلی هم هست که می‌گوید: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. افغانی‌ها از جنگ و ویرانی و بدبختی فرار کردند و به ایران پناه آوردند. درست. اما حضور آنها در ایران یعنی استفاده از امکاناتی که در اصل متعلق به مردم ایران است و باید ابتدا برای خود مردم ایران هزینه شود.»

طبق آمار، تقریباً ۲ میلیون افغانی در شهرهای مختلف ایران حضور دارند. از این تعداد حدود ۹۰۰ هزار نفر مجوز اقامت داشته و باقی به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می‌کنند. اصفهان، پس از تهران و خراسان، پذیرای بیشترین مهاجرین افغان بوده است. بیشتر مهاجران، بی‌سواد هستند و مهارت حرفه‌ای ندارند، به همین دلیل اکثر آن به کارگری و فعلگی رو می‌آورند. در زمان جنگ ایران و عراق، جمعیت کارگران افغانی مشغول در سبزه‌میدان اصفهان آنقدر زیاد شده بود که اصفهانی‌ها، سبزه‌میدان را کابل صدا می‌کردند!

فقر اقتصادی و فرهنگی، بخشی از افغانی‌ها را به بزهکاری می‌کشاند. محمد، به شنیده‌های تلخی که از ربودن زیورآلات دختربچه‌ها در ذهن دارد اشاره کرده و اضافه می‌کند: «دولت مجبور است با اقداماتی، حضور افغانی‌ها را محدود کند تا مجبور شوند ایران را ترک کنند. وگرنه مگر چقدر از افغانی‌ها به کوه صفه می‌روند؟ اصلاً وسیله دارند که بروند؟ یا خیلی پولدارند که با آن خانواده‌های پرجمعیت، تاکسی یا وانت کرایه کنند و تا آن بالا بروند؟»

صادق، ۲۳ سال دارد و در یکی از مراکز دانشگاهی غیرانتفاعی اصفهان تحصیل می‌کند. او که از طریق اینترنت از موضوع مطلع شده، ضمن اشاره به واکنش‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی نسبت به این خبر ابراز شد، می‌گوید: «مطابق اعلامیه حقوق بشر هر کسی آزاد است در هر جایی زندگی کند و به هر جایی مسافرت کند. اقدام شهرداری اصفهان با مبانی حقوق بشر متضاد است و هیچ توجیهی ندارد. تازه مگر فقط افغانی‌ها، کوه صفه را ناامن می‌کنند که با نگاه قومیتی، از حضور آنها ممانعت شود؟ من مراوده‌ای با افغان‌ها نداشته‌ام، اما مورد خاصی هم از آنها ندیده‌ام. به نظرم در بین آنها هم خوب و بد وجود دارد؛ عین خود ما مردم ایران.»

اما موضع دستگاه‌های مسؤول نسبت به این بمب خبری متفاوت است. به گفته‌ی صادقیان، مسوول کمیته اطلاع‌رسانی پلیس اصفهان، تأمین آرامش در سطح شهر فقط با پلیس امنیت است و هیچ مقام دیگری نمی‌تواند برخوردی با متخلفان نقض‌کننده‌ی آرامش داشته باشد؛ پس خبر اعلام‌شده از سوی مسؤولی که در پلیس اصفهان سمتی نداشته، از اساس اشتباه بوده است. صادقیان اطمینان می‌دهد که در روز سیزده به‌در، نه تنها دستگیری و برخوردی با مردم اعم از ایرانی یا افغانی در پارک صفه اتفاق نیفتاده که حتی کارت تردد هم از هیچ فردی مطالبه نشده است. او تأکید دارد عواملی که این اشتباه را در اذهان ایجاد کرده‌اند، خود باید پاسخگو باشند. مسؤول ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی هم به صراحت اعلام کرده است که این ستاد هیچ تصمیمی برای برخورد با افغان‌ها نداشته است و خبر اعلام‌شده از سوی یکی از کمیته‌های زیرمجموعه این ستاد نیز بدون هماهنگی بوده است.

هزینه‌دار بودن حضور افغان‌ها در ایران با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها موضوعیت خود را تا حد زیادی از دست داده است. مطابق آمار در این فاصله، بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر از افغان‌ها، ایران را به مقصد کشورهای افغانستان، پاکستان، ترکیه یا حتی اروپا ترک کرده‌اند. صادق از زاویه‌ای دیگر به موضوع اشاره می‌کند: «مگر دولت اعلام نکرد جمعیت ایران باید به ۱۲۰ میلیون برسد وامکانات کشور برای اداره‌ی چنین جمعیتی کافی است؟ حالا چه شده که حضور ۲ میلیون افغانی در کنار هفتاد و چند میلیون ایرانی، مشکل‌زا شده است؟»

مهاجرت بسیاری از افغان‌ها به ایران از سر نزدیکی‌های دینی و زبانی و فرهنگی بوده است. اما این احساسی یک‌طرفه است. ایرانی‌ها با اینکه به طُرُق مختلف نسبت به سرزمین‌هایی که در طول تاریخ از ایران جدا شده‌اند، ابراز دلتنگی می‌کنند، اما این احساس هرگز شامل حال افغانستان نمی‌شود. گویی ایرانیان خوشحال‌اند که کتاب تاریخ به‌گونه‌ای ورق خورده است که افغانستان با تمام مصائب و رنج‌هایش از ایران جدا شده و جدا مانده است. در سال‌های پس از سرنگونی طالبان، دولت افغانستان، در مقاطعی، آب رودخانه‌ی هیرمند را به روی ایران بست؛ رویدادی که با انتقاد از عدم قاطعیت دولت ایران، تشدید احساسات خصمانه نسبت به حضور مهاجران افغان را موجب شد.

جمعه و فهیم از اهالی مزارشریف هستند. سی و دو ساله هستند و از کودکی در اصفهان بزرگ شده و کارگری کرده‌اند. هر دو روی تخته‌سنگ‌های حاشیه‌ی زاینده‌رود نشسته‌اند و تن را به خنکای نسیم سپرده‌اند. جمعه می‌گوید: «والله ما این سال‌ها این چیزی را که می‌گویند مهمان‌نوازی ایرانی‌ها ندیدیم. همه‌اش تحقیر و توهین و فحش و ناسزا... مگر ما چه گناهی کردیم در افغانستان به دنیا آمدیم؟ خب جنگ بود. باید می‌ایستادیم تا می‌مُردیم؟ ما پناه آوردیم به ایران. فکر می‌کردیم ایرانی‌ها، برادران ما هستند.»

مشکلات افغانی‌های فاقد مجوز از حد بیرون است. فهیم می‌گوید: «پدرم مجوز کار نداشت. قاچاقی کار می‌کرد. برای همین مجبور بود هر چه کارفرما می‌خواهد، انجام دهد. کوچک‌ترین نافرمانی مساوی بود با تلفن زدن به پلیس و بعد دستگیری و برگشت به افغانستان. یک بار وقتی من بچه بودم، در حال عبور از خیابان بودیم که ماشین به پدرم زد. راننده از روی مرام و معرفت، پدرم را به بیمارستان رساند. پدرم فقط التماس می‌کرد و می‌گفت من خوب‌ام و چیزی‌ام نشده؛ فقط من را از بیمارستان ببر. از بس که می‌ترسید پلیس سر برسد و به خاطر حضور غیرقانونی، از ایران اخراج شود.»

اما دردناک‌ترین بخش زندگی مهاجران غیرقانونی در ایران، عزیمت آنها به شهرهای دیگر است، چه برای سفر و چه برای کار؛ جمعه با تأسف توضیح می‌دهد: «ما امکان سفر به دیگر شهرها را هم نداریم. چون مجوز نداریم فوری ما را دستگیر می‌کنند و به افغانستان برمی‌گردانند. الان برای سفر به تهران، بسته به ماشین که مثلاً پراید باشد یا پژو، هشت-نه یا دوازده-سیزده نفر را می‌چپانند روی صندلی‌ها و توی صندوق عقب ماشین. برای هر نفر هم بین پانصد تا هفتصد هزار تومان می‌گیرند. اگر ماشین را بگیرند هم افغانی‌ها را برمی‌گردانند و هم ماشین را توقیف می‌کنند. برای همین ماشین‌ها بیشتر وقت‌ها شب‌ها حرکت می‌کنند که تاریک باشد و داخل ماشین پیدا نباشد. روی مسافرها هم پتو یا پارچه می‌کشند که مشخص نباشند. پیش می‌آید که یکی از افغانی‌ها به خاطر کمبود هوا در صندوق عقب می‌میرد. بقیه مسافرها، همان بین راه، جسدش را بیرون می‌اندازند و راه را ادامه می‌دهند. چاره‌ی دیگری نیست.»

در روز سیزده به‌در، حاشیه‌ی زاینده‌رود پر بود از مسافران نوروزی و خانواده‌های افغانی که به مناسبت این روز به آنجا آمده بودند. فهیم می‌گوید ما که با شنیدن آن خبر به کوه صفه نرفتیم اما از آشنایانی که رفته بودند هم شنیدیم که برخوردی نشده است.

گلنوش، دانش‌آموخته‌ی روانشناسی و مشاور خانواده است. او با خانواده‌های افغانی ارتباط مستقیم نداشته، اما به تغییرات فرهنگی حضور افغان‌ها اشاره می‌کند: «به مسأله‌ی ازدواج دختران ایرانی با مردان افغانی نگاه کنید. بچه‌های این زوج‌ها ایرانی محسوب نمی‌شوند و شناسنامه ندارند و طبیعی است که از همه حقوق و امتیازهای اجتماعی محروم باشند. یا به ماجرای ممنوعیت حضور افغانی‌ها در مازندران و نوشهر نگاه کنید. آنجا هم چندان بحث ناامنی مطرح نیست. بحث تغییر وضعیت فرهنگی منطقه و همین نوع ازدواج‌هاست.»

دولت ایران تا کنون چندین نوبت به درخواست دولت افغانستان، مهلت اخراج سراسری مهاجران غیرقانونی افغان را عقب انداخته است؛ اما روند دستگیری آنها را متوقف نکرده است. افغان‌های بدون مجوزی که در محدوده‌ی سبزه‌میدان اصفهان تردد می‌کنند، توسط مأموران کلانتری محل بازداشت می‌شوند؛ دست‌بندهای پلاستیکی سفید‌رنگ می‌خورند و به محل کلانتری منتقل می‌شوند. همسران این مردان افغان، بچه به بغل، پشت نرده‌های کلانتری گریه می‌کنند. اما راه چاره‌ای نیست. افغان‌ها به مرکز مهاجرین افغان، واقع در فلکه دانشگاه صنعتی اصفهان منتقل شده و از آنجا به افغانستان بازگردانده می‌شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً فقط در مورد موضوع این نوشته نظر بدهید. با سپاس!